توی عید 91 بود خونه ی خاله جمیله دعوت بودیم اون شب توی مهمونی عاقل بودی وشیطونی نمی کردی جای سوال بود وقتی اومدیم خونه ازت پرسیدم می خوابی وشما گفتی بله . من وونوسی تعجب کردیم چون از شما هر وقت می پرسیدم میخوابی : میگفتی نه . &nb...
جشن تکلیف اجی بود که من وتو دوتایی بدو بدو لباس پوشیدیم ورفتیم . عزیزم تو با دیدن اون همه دختر کوچولو با چادر های رنگی ذوق کردی . وبا دیدن ونوسی تعجب کرده بودی چون تا اون وقت اجی رو با این لباس ندیده بودی. &nb...
روزی و روزگاری دختر کوچولویی صبح زود از خواب بیدار شد مامانش هر کار کرد که ساعت 10 برای چند دقیقه هم که شده بخوابه اون نخوابید . بشنویید روی میز ناهار چه اتفاقی افتاد؟ نی نی ما اینقدر خسته بود که نمی تونست ناهار بخوره واجی بزرگه اش که همیشه دنبال مدل عکس میپرده از این صحنه عکس میگیره. بعد از این ماجرا مامانی زودی نینی رو میب...
صبح که از خواب بیدار شدم دیدم واییییییییییی یک صبحانه ی خوشمزه وخوشگل روی میزحاضر واماده هست چون من هم خیلی گرسنه بودم زودی رفتم سراغش تا کسی تمومش نکنه وبه من چیزی نرسه. &...