خدا حافظ باشگاه
عرض کنم که ما یعنی پدر و مادر ویدایی بعد از مذاکراتی که با هم کردیم . خواستیم که انرژی بالای ویدایی رو در یک رشته ی ورزشی تخلیه کنیم .به همین دلیل بعد از فکر زیاد ژیمیناستیک رو انتخاب کردیم و از این باشگاه به اون باشگاه رفتیم و بالاخره یک جایی رو که تعداد بچه اش بیشتر از بزرگسال بود رو انتخاب کردیم و القصه ویدایی رو بردیم و یک جلسه به عنوان تماشا چی تماشا کرد و اعلام کرد که حاظر هست قدم رنجه کند و در این کلاس شرکت کند و.اماااااااااااااااااااااااااااااااااااا سرتا را درد نیاورم که ما سه جلسه مثل مجسمه به عنوان ناظر توی سالن نشستیم و بچه ها رو تماشا کردیم .که من مامانی ذوق میکردم و ویدایی . و قول جایزه رو توی خونه قبول میکرد و لی توی سالن وقتی نمیرفت سختی تنبیه رو به جان میخرید. جالب این جا بود که شب قبل تمرین ها رو انجام میداد. و ما در جلسه ی سوم به اقای استاد پشیمانی خود را از حضور در این باشگاه اعلام کردیم و وقتی استاد علت را جویا شد ما اعلام کردیم . که فرزند دلبند ما فرمودند که شما اقا هستید و کلاس ورزش با اقا خالی از اشکال نیست . بیچاره استاد رو میگی همه ی حالتهای ممکن برای ان اقا پیش امد . و حالا ادامه ی ماجرا.................................. حالا ویدایی دست بر دار نیست و ما رو فرستاده که یک استاد خانم برایش پیدا کنیم . ولی باز هم میگم که اون اقاه خوب بودا .