مسافرت
تابستونی به اتفاق بابا جون وعزیز وخانواده ی خاله فرشته و خانواده ی خاله سمانه رفتیم استان گیلان اول رفتیم فومن قلعه رود خان که ناهار رو اونجا خوردیم وبرای شب رفتیم ماسوله که شب خیلی سردی داشت که شما ویدایی خیلی لج بازی کردی چون صبح زود بیدار شده بودی ودوست داشتی با سلنا بازی کنی ولی چون سلنا کوچولو بود با شما بازی نمیکرد واین شما رو عصبانی تر میکرد .و بابایی اومد وبه داد هر دوی ما رسید وشما رو برد خرید که هم شما اروم شدیت وهم من یک نفس راهت کشیدم .و فرداش هم رفتیم کنار ساحل انزلی ناهار خوردیم و عصر هم توی بازار چه اش دوری زدیم وشما هم با بابایی هر چی وسیله که روش عکس میکی موس داشت خریدی:برچسب . بدمینتون .وسایل شن بازی.حسابی توی بازار بهت خوش گذشت.