نجواهای مادرانه
من به تو زندگی را هدیه کردم امانمی توانم به جای تو زندگی کنم. من می توانم نکاتی را به تو بیاموزم اما نمی توانم تو را مجبور به اموختن کنم . می توانم مسیر زندگی را به تو نشان دهم اما قادر نیستم تو را به مقصد برسانم . من می توانم درست وغلط را به تو نشان دهم اما هیچ وقت نخواهم توانست به جای تو تصمیم بگیرم. من می توانم لباس های زیبا بر تن تو بپوشانم اما درون زیبایت را نمی توانم به راحتی بسازم . من به تو پند و اندرز میدهم اما نمی توانم به جای تو انها را بپذیرم . من به تو یاد می دهم که ببخشی اما شاید نتوانم مانع خود خواهی تو باشم . من درباره دوستانت تو را نصیحت می کنم اما نمی توانم به جای تو انها را انتخاب کنم. من می توانم در مورد اهداف قشنگ زندگی با تو صبحت کنم اما هرگز نخواهم توانست به جای تو به انها دست یابم . من به تو مهربانی را می اموزم اما مجبورت نمی کنم بخشنده ومهربان باشی . من عاشقانه تو را که فرزندم هستی دوست دارم اما نمیدانم می توانم خانواده ی ایده الی برایت فراهم کنم یا نه . من برایت دعا میکنم اما نمی دانم تا چه حد با خدا همراه می شوی . من بدون هیچ قید وشرطی همیشه عاشقت بوده هستم و خواهم ماند ولی نمی دانم تو تا چه حد می توانی مرا دوست بداری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟