دریای چمخاله
هر سال تابستونی یک بار با عزیز و خاله فرشته میریم دریای چمخاله و بچه ها و اقایون شنا میکنندکرد . ولی ویدایی از اب میترسه و فقط شن بازی میکنه ولی امسال ویدایی شجاع شد و با ما اومد قایق سواری من فکر کردم که توی قایق گریه میکنه اما خیلی خوشحال بود و همش میخندید . ومامانی حسابی ذوق کردم از کارش . و از توی اب اون اقای صاحب قایق یک توپ پیدا کرد که داد به ویدایی وما گفتیم که به تو جایزه داد . و موقع اومدن که هوا تاریک شده بود و اب دریا هم همش جلو میومد . که زیر انداز ما رو خیس وماپا به فرارگذاشتیم. اما توپ ما رو اب برد و ویدایی میگفت توپم کجاست و من هم گفتم مامانی : اب اورده رو اب میبرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی