ويدا خانم ويدا خانم ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

ويدا خانم. شيرين زبون ما

دختر با اراده من

1393/7/7 10:50
نویسنده : مامان آزاده
409 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز صبح توی رختخواب من و ویدایی با هم در مورد سوراخ کردن گوش صحبت کردیم و اینکه ویدایی خیلی گوشوار دوست داره و همش میگفت که شما وونوسی پوشوار دارید و من ندارم غمگین من هم گفتم که شما بزرگ شدی حتما گوشت رو سوراخ میکنم . ولی ویدایی گفت مامانی من (( تحمل )) میکنم . حالا نمیدونم که این کلمه رو از کجا یاد گرفت . بعد از اون هم صبحانه خورد و رفت مهد کودک . ظهر وقت ناهار سر میز غذا گفت که مامان میخواد من رو ببره که گوشم رو سوراخ کنه . من هم خندیدم . وبابایی و ونوسی منتظر بله من بودند که من هم گفتم حالا بزرگ شو .... دیدم ونوسی میخنده که توی حیاط مهد ویدایی بهش گفته امروز میخوام گوشم رو سوراخ کنم و بعد فهمیدم که به بابایی هم توی ماشین همین حرف رو زده من رو میگیتعجب دیدم واقعا اصرار میکنه .بابایی هم گفت ببر . ونوسی رو بردم کلاس زبان رسوندم . وبا هم رفتیم پیش سمانه خانم . گفتم که الان میریم و پشیمون میشه و بر میگردیم .چشمک اما ویدایی قشنگ رفت روی صندلی نشست و گوشش رو بیحس کرد ولی من از استرس تمتم تنم خیس شده بود . تکون نمیخورد و فقط وقتی سوزن میخواست از پشت گوش در بیاد گریه کرد که بایک لیوان اب ساکت شد . حال خود سمانه خانم بد شده بود . میگفت برای بچه ها سوراخ نمیکنم . توی دلم گفتم این که درد داشت شاید پشیمون بشه ویدای و بگه مامانی بریم . اما گفتم مامانی اون یکی رو سوراخ کنم با  جدیت گفت بله من تعجب تعجب سمانهغمگین دوباره اون یکی رو سوراخ کردیم . من واقعا به این اراده ی ویدایی حسودیم شد.خندونک شب خونه خاله فرشته دعوت بودیم چون تولد فاطمه بود و وقتی خاله شنیده بود گفت امشب سوراخ نکن شاید لج کنه . اما ویدایی خوشحال وخندان رفت خونه خاله و ما خوشحال تر . به خاطر این دختر قوی ........خداوند همیشه همراه و نگهدار دختر گلم باشه  . مامان خیلی دوست دارمبوسبوسبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)